حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور

ساخت وبلاگ
سلام وبلاگبعد مدت ها سلاماونقد گذشته که الان که بعد مدت ها رفتم نوشته ی قبلی رو خوندم دیدم هیچی ازش یادم نمیادهیچیاینکه چرا نوشتمش اینکه توی چه حالی نوشتمنمیدونمچون همیشه برات تعریف کردم اینقدر بگم که خیلی گذشتهخیلی اتفاقات افتادهزیاد تغییر کردماصلا میدونی چیه وقتی به تغییراتی که کردم مخصوصا توی این دو سه سال گذشته فکر میکنم عملا پشمام میریزهوای وبلاگ خیلی حرف دارماصلا بخدا نمیدونم چجوری برات تعریف کنمزیاده اقاجان زیادهمثلا گفتم که رفتیم شمال؟گفتم که عاشق تر شدم؟گفتم که دچار ترمای یاداوری ام؟گفتم که حسابی حالم گرفته میشه وقتی یهو بی هوا جایی که نباید میرم به گذشته؟اینو چی گفتم که تو هر گوشه ای از چیزایی که تجربه میکنم میگه عهههههه «پس قرار بود تو بیایی و من نمیداستم»واقعا هم که اینهمه ساااااال کجا بودی ماه زیبای من؟از گوشه اتفاقات جدید اینه که من آزمون رو قبول شدم تقریبا منتظر نتیجه ی آخرمدلم میخواد خیلی چیزا بگم ها ولی طبق معمول پرم از کارای ناتموممیام حالابرام دعا کن با حال خوب بیام!یا حق [ پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 18:49 ] [ سیلوانا ] [ ] حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 18:20

سلام وبلاگ ببخشید که میخوام اینفدر بی مقدمه همه چیزو شروع کنم دلی حالم بد خرابه بدوبلاگ دلم تنگ شده خیلی هم تنگ شدهدلم تنگ شده وبلاگ برای صفر تا صد اون لوکیشنبرای اون اتاق برای اون صندلی. و میزدلم گر میکشه برای اون آشگزخونه ای که توش آشپزی میکردمدلم تنگ شده ولی حتی حق ابراز ندارمدلم تنگ شده ولی هیچ کاری ازم برنمیادوبلاگ حالم خیلی بدهمیگن غم پذیرفتنیه و پس زدنی نیست و من تو همین مراحل دردناک پذیرش غممدوس دارم ساعت ها زار بزنمدوس دارم صب تا شب شیفت باشم دوس دارم همش سر کار باشم و هیچی حس نکنم هیچکس باهام کار نداشته باشهنو دنیای بدی گیر کردمحال روحیم بده و دارم به بدترین شکل ممکن امسالو تموم میکنمدیگه از بلا هایی که این سال جدید داره سرم میاره خسته شدمحالم از این سال بهم میخوره از این ۱۴۰۱ نحسخدایا دیگه توان ندارمدلم داره میترکه از این همه غم و دلتنگیدوست دارمبرم حرم بشینم وسط صحن زار بزنم دوس دارم طلبکار باشم ولی اخه طلب چیو از کی بخوام منمن همه چیزو میدونستم و ......خدایا کمکم کن من به کمکت نیاز دارممن این گوشه از زمینت نشستم و همه ی نگاهم به تودلم بدجور پر شده و داره میترکه دیگه احساس میکنم دارم کم میارم ولی مث همه روزای دیگه زندگی واقعا هیچکسو ندارم خدا که دردمو بهش بگمهمچنان خودتی و خودت خدایا ما بنده هاییت رو که بلد نیستیم مث بقیه بنده هات حرف بزنیم با آدماماهایی که درد همه رو میشنویم و توانایی گفتن درد خودمون رو نداریم دریابخدایا مگه من کیو دارم جز تو؟چرا درد دلمو کم نمیکنی؟خدایا چرا به داد دل من نمیرسی؟یک ساله دارم صدات میزنم خداتو میدونی که من یک ساله چی کشیدمتو میدونی که دارم از چی حرف میزنمخدایا حالم بده به توجهت و نگاهت نیاز دارم حالم اصلا خوب نیس!داره ماه رمضون میاد حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 22:29